نتایج جستجو برای عبارت :

مَنِ بی حوصله

به نام او...
من چند وقتی هست که متوجه شدم تو بیان احساساتم دچار مشکلم
تو لذت بردنم از لحظه ها هم همین طور.
همیشه همین جوریه که وقتی برای یه چیزی خیلی برنامه میذارم و بهش فکر میکنم و تو ذهنم یه چیز قشنگ ازش میسازم ولی تو واقعیت، اون نمیشه و غصه میخورم و نمیتونم لذت ببرم.ناراحت میشم
من واسه دیدن تو دو هفته فکر کردم که چجوری بشه و نشه و فلان...ولی تهش اونی نشد که دلم میخواست و حتی درست نتونستم ببینمت!حتی یه دیدن خیلی ساده.
شرایط بدی شده.همه چیز سخته
من
#من_او
« مَنِ او »
نویسنده: #رضا_امیرخانی
خلاصه:داستان مربوط به خانواده فتاح‌ها از خانواده‌های ثروتمند و مذهبی تهران قدیم است. حاج فتاح دو نوه‌اش -مریم و علی- را بسیار دوست دارد و همیشه سعی می‌کند لوطی‌گری را به آن‌ها یاد دهد. داستان بر محوریت علی فتاح می‌چرخد، پسری که عاشق دختر کلفت‌شان -به نام مهتاب- است. در پِیِ کشف حجاب، مریم به فرانسه می‌رود و بعد از مدتی مهتاب نیز به پیش او می‌رود و علی هم‌چنان عاشق است و مهتاب هم‌چنان عاشق است اما ..
بی‌لشگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست فرمانبریم، حوصله‌ی شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار می‌رویمما کمتریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
فریاد می‌زنند ببینید و بشنویدکور و کرّیم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنه خود در لباس نوبازیگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
آیینه‌ها به دیدن هم خو گرفته‌اندیکدیگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
همچون انار خون‌دل از خویش می‌خوریمغم پروریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست
فاضل نظری
#گرانی بنزین و همه چیز
یَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ یَا رَاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ یَا غَافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ یَا نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ یَا حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ یَا مُکْرِمَ مَنِ اسْتَکْرَمَهُ یَا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ یَا صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ یَا مُعِینَ مَنِ اسْتَعَانَهُ یَا مُغِیثَ مَنِ اسْتَغَاثَهُ
 
یَا مَنْ لامَفَرَّ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَفْزَعَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلا إِلَیْهِ یَا مَنْ لا مَن
در زندگی به جایی رسیدم:
اصلا حوصله گوش کردن به شاهین نجفی رو ندارم حتی بگو یه اهنگشو (قبلنا هم به جز دو تا اهنگ بقیه شو دوست نداشتم ولی الان حدود یه ساله که حوصله اونها رو هم ندارم)
حوصله کامبیز حسینی رو نارم اصلا، مینیمم شش ماه میشه
حوصله مسود بهنود
ابی 
مبی و... 
اصلا
از اول هم نفهمیدم ملت چرا میرن کنسرت ابی؟! 
ابی چی داره؟!
ابی یه خواننده میان مایه هست که نصف ترانه هاش چرت و پرته.
قال أبو جعفر محمّد بن علیّ الجواد علیه السلام:
مَنِ اسْتَغْنی بِاللهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَیْهِ، وَ مَنِ اتَّقَی اللهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ کَرِهُوا.
[بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۷۹، ح ۶۲]
هر که خود را به وسیله خداوند بی نیاز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر که تقوای الهی را پیشه خود کند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.

 
 
أهنّی وأبارک لکم مولد الإمام محّمد بن علیّ الجواد علیه السلام وأسأل اللّه ب
دیگر حوصله ام با من همکاری نمی‌کند، می‌دانم خسته است، به استراحت نیاز دارد، اما اکنون، در این سن، نه، اصلا حوصله ی عزیزم، همکاری لازم را با اینجانب به عمل آور، پس از مرگم به اندازه ی کافی وقت برای نبودنت هست.تو با این کم کاری ات به زندگی ام، به خودم ضربه میزنی، نزن جانِ من، نزن
 
سلام
من هستم
کم هستم
و کمی خسته م
ببخشید که دیگه حوصله بلاگ بازی ندارم، حوصله شلوغ کاری ندارم، حوصله کامنت بازی ندارم. حوصله هیچ کاری ندارم.
نق نمیزنم،
غر نمیزنم،
کاملا بی تفاوتم
و معنی ش این نیست که برام مهم نیستین ( البته بعضیا که از اولم مهم نبودن همچنان مهم نیستن )
فقط این که عوض شدم کمی
دوز خوشحالی م کم شده
دوز بی تفاوتی م بیشتر شده
یخ شدم
اینا اعترافات سنگینیه ها از کنارشون به راحتی نگذرین :))
im a monster
می دونم و بازم اهمیتی نمیدم آه ...
حوصله مراسمی ک قراره اول تا آخرش معذب باشم و باکلاس بازی دربیارم رو ندارم
حوصله راه رو ندارم
و حوصله تهران رو ندارم
ترجیحم این بود ک اون تایم رو با دوستام یا مهدی بگذرونم
اما عروسی؟ ن!
تجملات عروسیشون برام هیچ جذابیتی نداره و اصن از تصورش حالم بد میشه
+ این تفاوت مرد ها با زن هاس یا من بیش تر از اون وابسته شدم؟
چرا نبودنش بهمم میریزه اما اون انگار براش مهم نیس؟
امام
محمد تقی علیه السلام فرموده اند:
 
کَیْفَ
یُضَیَّعُ مَنِ اللّهُ کافِلُهُ، وَکَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ
انْقَطَعَ إ لى غَیْرِاللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ إ لَیْهِ.
 
چگونه گمراه و
درمانده خواهد شد کسى که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست
 چطور نجات مى یابد کسى که
خداوند طالبش مى باشد.هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند
او را به همان شخص واگذار مى کند. 
 
فکر می کنید چرا وقتی آدم بیکار می شه، برای خودش کار می تراشه؟ چرا آدم ها به بازی های کامپیتوری علاقمندن؟ چرا گاهی بی حوصله و بی انگیزه می شیم؟
دلیلش این هست که نفس (روح) انسان احتیاج داره به یکسری اهداف برسه. چالش یکی از نیازهای اصلی انسان هاست. خدا ما رو اینجوری آفریده. این صفت رو با دیگر صفات اگر در نظر بگیریم، می بینیم خدا ما رو جوری آفریده که خودمون رو تکامل بدیم و به پرستش او برسیم.
موقعی که بی حوصله شدید، به این موضع هم فکر کنید!
 
11- طلب خیر
ما حارَ مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.
هر که خیر جوید سرگردان نشود، و کسی که مشورت نماید پشیمان نگردد.
 
12- وطن دوستی
عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ الاَوْطانِ.
شهرها به حبّ و دوستی وطن آباداند.
 
13- سه شعبه علوم لازم
اَلْعِلْمُ ثَلاثَهٌ: اَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.
دانش سه قسم است: فقه برای دین، و پزشکی برای تن، و نحو برای زبان.
 
14- سخن عالمانه
تَکَلَّمُوا فِی الْعِلْمِ
..::هوالرفیق::..
سلام، اینبار یه سوال از شما دارم؛ تا حالا شده از خواندن یا نوشتن بترسید؟ بی‌حوصله بشید چطور؟
داستان من از اونجا شروع میشه که دقیقا از یک سال و نیم پیش، زمانی که تصمیم گرفتم برای یک مدت کانال KAARK رو متوقف کنم، دیگر نه حوصله ی نوشتن را داشتم نه حوصله خواندن. حتی گاهی وقتی می خواهم بنویسم نگران می‌شود، دلیل آنکه این وبلاگ هیچ نظم و ساختاری ندارد و مطالب را به سادگی هر چه تمام تر می نویسم همین است...
ادامه مطلب
 
از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است که در مذمّت دنیا فرمودند:
«أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی‏ حَلَالِهَا حِسَابٌ‏ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنْ صَحَّ فِیهَا أَمِنَ وَ مَنْ مَرِضَ فِیهَا نَدِمَ مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا أَتَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ وَ مَنْ نَظَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ.»
 تحف‌العقول، ص۲۰۱
 
«آغازش گ
این روزها اصلا باورم نمی شود که دلش برایم تنگ شود...تماس نمی گیرد، جواب پیامک نمی دهد... وقتی جواب می دهد بی حوصله است...
کاش بتونم ازش دل بکنم قبل از این که آسیب بیشتری ببینم...
 
+ حتی این آخر سالی هم تلاشی برای بهبود رابطه مان نمی کند و فقط هر وقت تنهاست و بی حوصله و... حرف می زند، امازودتر از آن چه فکرش را بکنید فراموش می کند...
استرس و اضطراب خیلی زیادی دارم....
پایان نامه این سخت ترین سخت ها
هنوز به هیجا نرسوندمش
اون به کنار باید برای آزمون زبان هم خودمو آماده کنم....
از استرس زیاد دست و دلم به هیچ کاری نمیره
شدیدا بی حوصله ام
به حدی بی حوصله ام که دلم نمیخواد برم حتی حموم
دلم میخواد فقط بخوابم...
 
مری معتقده که من ناناحن و بی حوصله ام. ناناحن نه، ولی بی حوصله هستم. میخواست منو ببره بیرون :| بهش میگم ترجیح میدم از بی حوصلگی بمیرم اما دلیل مرگم کرونا نباشه :| ناموسا بیرون نه :|
+ بالاخره بعد مدتها ساعت یه ربع یه شیش پا شدم :)))) ولی باز از ۹ تا ۱۱:۳۰ خوابیدم و مری با قلقلک بیدارم کرد :( #نه_به_خشونت_علیه_پانداها :(
82-  و من کلام له (علیه السلام)
> فی ذم صفة الدنیا <
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنِ اسْتَغْنَی فِیهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ.
#قال الشریف : أقول و إذا تأمل المتأمل قوله (علیه السلام) و من أبصر بها بصرته و
باز هم بوی حرم هوی مسیحا شده استو هوایت به دم و بازدمم جا شده است
هر زمانی که به تو عرض ارادت کردمدیدم از روی ادب پیکر من پا شده است
اول صبح ، سلامی به ضریحت دادمزندگی کردنِ امروز ، چه زیبا شده است
رحم کن بر مَنِ جا مانده و دور افتادهکه ز داغ حرمت قامت من تا شده است
کاش یک روز بیاید که ببینم آقاجانِ من پیشکش زینب کبری شده است
السَّلامُ عَلَیکِ یَا زِینَب الکُبری ..
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
التماس دعا ..❤️روزتون امام رضایی❤️
 
مطالب بی
تمام روزو خواب بودم. چرا؟؟؟ نمیدونم فقط خوابیدم و واقعا هم خوابم برد. باورت میشه؟ زبان هیچ کاری نکردم حوصله اش رو هم ندارم که کار کنم فردا برم الا مخوام تا ابد بخوابم مگه چی میشه :((( آسمون که زمین نمیاد. اما اینا همش حرفه. یجور دیوونگی دارم دلم میخواد این روزا تموم بشه. فقط تموم بشه. فردا نمیدونم برم نرم حوصله ندارم حوصله هیچیو ندارم :(( فقط میخوام بخوابم نفهمم هیچیو نفهمم اما تا کی میشه فرار کرد. کاش زودتر درست بشه همه چی. 
خب این دوروزم گذشت مثل تمام مراسمای ترحیم :( دیرپزو از صبح بیرون بودم تشیع جنازه بود. این که چه خبر بودو دیگه نمیگم چون فکر کنم مشخصه ولی امروز دیگه نمیرم. دیشبو به خاطر مسائلی گریه کردم تا خوابم برد. حالم زیاد خوب نیست. این که چرا مهم نیست. شایدم مهمه من حوصله ندارم بگم این که چه تربیت مزخرفی داشتم. بگذریم مامان گیر داده برم مانتو شلوار شال از این چیزا مشکی بخرم اما من مرغم یه پا داره و حوصله خریدارو ندارم و گفتم بمیرمم نمیرم. اصلا حوصله ندارمو
سیب زمینی های خلال شده را داخل روغنی که از قبل داغ کرده بودم، یکی یکی می چیدم!
_ چه قدر حوصله داری دختر! همه شان را یکجا بریز داخل روغن!!
+ حوصله هایم را جمع می کنم، لازم شان دارم!
_ برای کِی آن وقت؟!
+ اگر یکجا بریزم شان، روغن به این طرف و آن طرف می پاچد و بعدش باید کلی بشور و بساب کنم و وقتم را هدر دهم! نهایتا چیدن این سیب زمینی ها 2 دقیقه طول بکشد!!
_ فرق داشتن که شاخ و دم ندارد، می گویم با همه فرق داری، قبول نمی کنی! خب نگفتی حوصله ات را برای کِی جمع می
سلام.... بچه ها ببخشید......مى خواستم بگم که... امکانش هست که یه مدت فعالیت نداشته باشم....مبینا و ویستا ادمینن.... خب شاید اونا پست بزارن ولى من نمى تونم....ببخشید ولى واقعااا حوصله ى انجام هیچ کارى رو ندارم....شاید بیامو باهاتون (با دوستام) حرف بزنم ولى..... فک نکنم حوصله ى پست گزاشتنو داشته باشم...ببخشید 
سلام و عرض خدا قوت خدمت اهالی قرنطینه خانگی :دی 
امیدوارم حالتون خوب باشه . 
 
بچه ها حوصله شما هم سر رفته یا فقط حوصله من اینطوریه؟
 
عنوان : بیانه دیگه عنوان میخواد :دی آدمو مجبور میکنه یه چیزی بنویسه :دی دیگه شما هم ببخشید با دیدن عنوان زحمت رنجه فرمودید ویه تک پا اومدید وب من وسرکار رفتید :دی
الان زمان بچگی نیست که اگه حوصله‌ت سر بره، آویزون مامانت بشی و هی سرش نق بزنی. بهونه این و اون رو بگیری و به هیچی راضی نشی. بچگی‌ت بلد بودی حال و هوای دیگه‌ای بسازی. یکی رو داشتی که پا به پات بیاد و هی لی‌لی به لالات بذاره. الان شرایط فرق کرده. بزرگ شدی. نباید حوصله‌ات سر بره. نباید احساس تنهایی کنی. احساس نیاز کنی. حوصله و تنهایی و افسردگی غلط می‌کنه بیاد سراغت.
الان که بزرگ شدی...
ولش کن اصلا. حوصله نوشتنش رو هم ندارم. برم یه نماز بخونم، یه چیژی
نمیدونم نمیدونم نمیدونم !
+ کاش یکی باهام حرف بزنه و براش درد دل کنم و بهم راهی نشون بده و تهش نگه چقدر عوض شدی ! حالم از این جمله بهم میخوره !
چرا چپ و راست به ادم میگید چقدر عوض شدی !؟ خب ادم عوض میشه بدیهیه ! عوض نشه و تو همون حالت بمونه جای تعجب داره ! پ انقدر با یه لبخند احمقانه خشک شده رو لبتون نیاید به ادم بگید چقدر عوض شدی ! باشه ؟
+ من عصبانی نیستم :)
مامانا چرا اینقدر خوبن؟! 
 
 
مهمونامون دارن بر می‌گردننننننننن
فقط من یکم بی حوصله‌ام:) 
 
کلیپی دیدم و اشکمو در آورد.
 
محیا یه روز اگه حوصله داشتم، میام یه چیزی راجب پست "سرگرمی ۲" می‌گذارم تا بفهمی چرا این سری قصد کشتنت رو داشتم:) 
ماجراشو همون روز نوشتم  اما تا اومدم ذخیره کنم یه اتفاقی افتاد که پاکش کردم:/
قول میدم بنویسمش:))
بهتر است نتوانند شما را 
درک کنند و بمیرید
تا این که زندگی تان را به 
توضیح دادن بگذرانید...

حرف نزدن دلهره‌ای بود و حرف زدن و درست فهمیده نشدن دلهره‌ای دیگر... 
#من_رولان
پ.ن: حتی حوصله پ.نویسی هم ندارم
مثلا دیروز تولدم بوده و باید الان کلی خوشی هاش رو بنویسم ولی
یه وقت هایی آدم از درون خالی میشه با یه حرف با یه ظن با یه دید که کلا با چیزی که در مورد خودت فکر میکنی کلی فرق داره
دیدی که ازش بدت میاد ولی به تو نسبت میدن
بی طاقتیم
حوصله شرح قصه نیست
امروزم کارام زود تموم شد. نمیدونم جریان چیه :/ هرچند که کتاب باز وقت دارم بخونم اما گشنمه و حوصله ام نمیاد. رسیدم به بخش ارسطو. احتمالا جالب تر برام باشه چون از خودش کتابی نخوندم تا حالا. نشستم رو مبل و منتظر که مامانو بابا بیان شام بخوریم از ساعت پنج گشنمه و دلم ضعف میره هی جلو خودمو گرفتم. تقریبا به هیچی فکر میکردم. یه ذره هم حوصله ام سر رفته. چند تا فیلمم زدم ببینم حوصله نداشتم. نمیدونم چرا یجوری شدم انگار شب که شد غم عالم ریخت رو دلم. اما نمیفه
همه که شبیه هم نیستن. عکس های قدیمی را نگاه می کنم. خنده ها، شادی ها. کتاب هایم دور و برم. در قطار آدم های فراوانی هستند. آدم هایی که احساس می کنم حوصله شان را ندارم. زن و شوهری که تند و تند تخمه می خورند و پسر ده دوازده ساله شان چند صندلی جلوتر نشسته است و گاه می آید و با صبوری به آن ها نگاه می کند و من نگاهشان می کنم. زن هراز گاهی بر می گردد و نگاهم می کند. شهر قدس یا کرج سوار شده اند اما وقتی مامور قطار برای گرفتن پول می آید به روی خودشان نمی آورند.ش
خسته ام ?... نه هر‌چه فکرش را میکنم من خسته نیستم .چون کاری انجام نداده ام که به خاطرش خسته شده باشم .احساس تنهایی میکنم?...نه ، احساس تنهایی هم نمیکنم. بی حوصله ام ?...نه ،ینی شاید. حوصله ی درگیری با چیز هایی که دوست ندارم را ندارم .دلتنگم?...اره، من دلم برای خیلی چیز ها تنگ شده .حتی برای چیزهایی که در زندگی ام هرگز نبودند. دلتنگی دلیل خوبی برای بی حوصله بودنه?...من نمیدونم . و فکرم نمیکنم اینطوری باشه.... دلم خیلی چیزا میخواد ولی هیچکدومو ندارم ... ینی هس
ط دسته دار گفت فردا حدودا ده و نیم یازده میاد دنبالم که بریم باشگاه . چه باشگاهی؟ نه درستش کلاس رقصه ؛ میخوایم بریم زومبا . من تا حالا زومبا رقصیدم؟ نه! استرس دارم؟ اره صد البته :/  حوصله چی؟ حوصله دارم؟ خیر بازم معلومه که نه ولی دیگه چه کنم گفتم بریم ببینیم چی میشه :|
افسردگی لعنتی دوباره عود کرده است.بی حوصلگی، افکار خاکستری بیهوده بودن و تمایل به گریه و فریاد خفه ام کرده است. دلم می خواهد فرار کنم جای دوری از هیاهو و آدم های آشنا.دلم می خواهد تنهای تنها در خلوت خودم باشم و هیچ کاری نکنم، به معنای واقعی هیچ کاری.خیلی وقت است جلسات مشاوره ام بیهوده می گذرد و احساس می کنم باید روان شناس دیگری را انتخاب کنم اما در حال حاضر نه حوصله اش را دارم نه شرایط مالی اش را.همه چیز گره خورده و هیچکس نمی فهمد شرایط برای یک
یک فکری به ذهنم میرسد.واکنش های شیمیایی در نورون ها.رسیدن قدرت به انگشتان و زدن دکمه ها روی کیبورد.
حوصله ات سر میرود.می آیی که به من سر بزنی.میخوانی.تحریک سلول های بینایی.واکنش شیمیایی در نورون ها.تحلیلِ فکر های من.
میخواهم فکر هایم را برایت بنویسم.از اول تا آخرش.بدون اینکه چیزی را جا بیاندازم.حوصله ام سر میرود و نمیتوانم بنویسم.واکنش شیمیایی در نورون ها.میخوابم.
منتظر من میمانی.دلت برایم تنگ میشود.منتظری که چیزی بگویم.نمیدانی حوصله ندارم.در
هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد؛ و برای آن منزلگاه‌هایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید؛ خداوند این را جز بحق نیافریده؛ او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانشند، شرح می‌دهد! (یونس/٥)
 
أَ
خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ
وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلاَّ لَکَ‏
کسى که بر غیر تو وارد شود محروم است
و آنکه به غیر تو رو کند زیانکار است
وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلاَّ بِکَ
وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلاَّ مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ‏
و هر که به درگاه غیر تو رود محتاج گشته
و هر که از غیر فضل و کرم تو درخواست کرد بى ‏برگ و نوا گردید

السلام علیک یااباعبدالله   السَّلامُ عَلى مَنِ الإجابَةُ تَحتَ قُبَّتِهِ.
سلام بر آن کسى که (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست.
◼مـجـلــس روضــه سـیـدالـشـهـدا
پنجـــشنبه ۱۷ بـهـمن ۱۳۹۸شــروع‌مـــــــــــراسم‌‌از‌ســــاعـت۱۹:۳۰
مکان:فرهنگشهر، کوچه۱۹، حسینیه شهید مطهری
مبلغ مجلس اهل بیت علیهم السلام باشید
ادامه مطلب
به این فکر میکردم بچه های این دوره و زمونه شلوغ و پر انرژی شدن یا پدر و مادر های این دوره و زمونه تنبل و خسته و بی حوصله!؟
به این نتیجه رسیدم هم بچه ها، بچه های دوره قدیم نیستند و هم پدر و مادرا زیادی کم صبر و حوصله شدن!
به پدر و مادر ها حق میدم . به بچه ها هم !
اما پدر مادرها میتونند با مطالعه و یک سری تغییرات ایده آل بشند. پس ...
لطفاً تا زمانی که مطمئن نشدی از این که میتونی یک بچه رو با وچود همه سختی هاش بزرگ کنی. به بچه دار شدن فکر نکن.
بچه پاک و معصوم
دیگه حوصله ی هیچی رو ندارم .دوس دارم مامان بابام زودتر جدا شن.و دنیا به آسایش برسه.دوس دارم زودتر درسم تموم شه و من بتونم احساس آزادی کنم . دوس دارم یکی رو داشته باشم که حوصله ی منُ داشته باشه . فقط یکی.فقط همون یدونه رو میخوام. دوس دارم به کامک بگم یه نازپروده ی لوسِ گریه اوی آب دماغیه و مادرش گند زده با تربیتش.و بهش بگم ازین ضعیف بودنش متنفرم. و اونم بدش بیاد و ناراحت شه و بیشتر به قول خودش احساس خشم و نفرت کنه .
اینجا مثل قبرستان بی گور شده برایم.تا دست به قلم میشوم اشکهایم سر میخورد روی گونه هایم..
کاش به راحتی نوشتنش بود، مثلا بنویسی آرام باش و آرام شوم.نمیدانم چرا در عین حال که همه چیز معنایش را برایم از دست داده باز هم غمگینم.تمام شب را بیدارم.در همان گروه مجازی نگاه میکنم به کلمات اینو آن.نمیدانم به دنبال چه می گردم.هرچه هست نزدیک نیست.بعد بی حوصله میشوم و سرم را میکنم توی بالشت خودم را میزنم به مردن.حتا پریود هم نیستم..نمیدانم چه مرگم است..
انقدر بی حوصله و بیحال هستم که حوصله اسم گذاشتن برای نوشته ام رو ندارم
و ترجیح میدم بدون فکر و بی اساس نوشتم باشه
امتحانات ترمم ازفردا شروع میشه و حوصله خوندن ندارمم...هوووف
امسال آخرین سال هست و سرنوشتم امسال طی همین چندماه اخیر مشخص 
میشه..اما من انگاری انگیزه هامو ازدست دادم..مخصوصا امروز که اصلا حال روحی مناسبی ندارم 
و همش بی حال و کسلم و مدام باید اخم کردن های اون مامان که نمیشه اسمشو گذاشت رو باید نگاه و تحمل کنم 
و وقتی چشمم بهش میخوره
سلام . . . تا حلا این ضرب المثل رو شنیدید که میگن "ماهی رو هروقت از آب بگیرید تازه است ."
این ضرب المثل تنها جایی بکار می ره که آدم فرصت داشته باشه . . .
از این رو اگر مردی که پیری که در دنیا خیری ندیده باشد که برایش این ضرب المثل رو تعریف کنیم با حسرت میگه "ما فرصت ماهی گرفتن داشتیم ولی حوصله شو نداشتیم ، الان حوصله شو داریم ولی ماهی دیگر نیست. . . "
پس تا زمانی که ماهی است بگیرید و گر نه ماهی ها تموم میشن . . . از همین لحظه برای کار هایی که حوصله شو نداری
سلام . . . تا حلا این ضرب المثل رو شنیدید که میگن "ماهی رو هروقت از آب بگیرید تازه است ."
این ضرب المثل تنها جایی بکار می ره که آدم فرصت داشته باشه . . .
از این رو اگر مردی که پیری که در دنیا خیری ندیده باشد که برایش این ضرب المثل رو تعریف کنیم با حسرت میگه "ما فرصت ماهی گرفتن داشتیم ولی حوصله شو نداشتیم ، الان حوصله شو داریم ولی ماهی دیگر نیست. . . "
پس تا زمانی که ماهی است بگیرید و گر نه ماهی ها تموم میشن . . . از همین لحظه برای کار هایی که حوصله شو نداری
این هفته اگه نمیرفتم دانشگاه بهتر بود اصلا! دوشنبه که نرفتیم واسه آلودگی. سه شنبه آز رو نرفتم، هوش رو رفتم که بچه ها گفتن زیاد درس میده و تشکیل ندیم. بعدی رو هم نموندیم و با شیوا رفتیم کافه. هوا خیلیییی سرد بود. ما هم شیک نوتلا خوردیم و براونی شکلات داااغ. 
چهارشنبه که امروز باشه هم کلاس اولی با استاد بد بودم و حوصله هم نداشتم ؛ واسه همین سوالاشو جواب نمیدادم و گوش‌ نمیدادم زیاد. اخر یه سوالو جواب دادم؛ استاد گفت از معدود ادمایی که توی کلاس جوا
ما دیگه حوصله ی حرفای پوچو نداریم

دانلود آهنگ ما دیگه حوصله ی حرفای پوچو نداریم

دانلود اهنگ حمید شاهی بنام عمریه
ترانه عمریه عمریه ک عاشق

آهنگ سر به سرم بذار سربه سر دلم نذار
امیر شاملو عمریه که عاشق خداییه
دانلود اهنگ عمریه که عاشق
دانلود آهنگ سربه سرم بزارسربه سردلم نذار
زنگ می زنم به عین ..جواب میده که کار دارم کار ضروری که نداری ...میگم نه 
دو قسمت از سریال نهنگ ابی را می ببنم جداب نیست برام .
لیست مخاطب ها را بالا و پایین می کنم 
پیام میدهم به الف . می نویسه رفته پیست اسکی ..
زنگ می زنم به نون ..هنوز درگیر هدیه ولنتاین است و داره میره بیرون ...
زنگ میزنم میم ..رفته سر مرده ها ...حوصله ام سر رفته ..از پنجره ادما را نگاه می کنم که با یه نم باروون وسایل جمع کردند به سمت ماشین ..
به گزینه گلستان شهدا و پیاده روی فکر می کنم ...به
امروز کلاس زبان داشتم اولین جلسه از ترم جدید..خوب بود اونجا ولی رسیدم خونه خیلی بی حوصله بودم.نمیدونم چرا..از خواب بیدار شدم تا یه چرخ زدم بابام گفت میخواد بره دنبال مامانم ..بیمارستان..اخه حال پدر بزرگم خوب نیست زیادحالا هم نشستم آماده برای رفتن..
دارم فکر میکنم چرا نمیشینم پای پروژه ام ..چرا من اینطوری ام م...این مسأله واقعا آزارم میده..اما هر طور شده باید بلند شم ..تا دوباره بشم سوفی سابق!مطمئنم میتونم✌
حتما براتون بارها پیش اومده که با یک حال گرفته و صدای بی انرژی یه گوشه ی اتاق نشستین و با خودتون گفتین “حوصله ام سر رفته” 
اصلا حوصله سر رفتن یعنی چی؟ یه حس ناخوشایندی که بهمون دست میده و معمولا زمانی اتفاق میوفته که “کاری برای انجام دادن نداشته باشیم”. اگر خوشحالتون می‌کنه باید بگیم فقط شما نیستین که این حس رو تجربه می‌کنین، هر فردی تو هر سنی میتونه بهش دچار بشه و درواقع بنا بر یک سری تحقیقات ۹۱ تا ۹۸ درصد جوان ها این حس رو تجربه کردن.
ادا
نمیدونم چرا قبل از اینکه تعطیل شیم همه ی فیلما و کتابا میگن بیا منو ببین و بخون ولی وقتی تعطیل میشی همه میرن کنار...:/
عاخه این چ وضعشه؟!
چرا مسئولین رسیدگی نمیکنن؟!
پ ن:می خوام رمان بخونم...شاد باشه آخرش هم غمگین تموم نشه...
لطفا پیشنهاد کنین^...^
#حوصله های سر رفته:/
#فیلم_کتاب_نقاشی_خواب...:/
روز و شبتون سرشار از آرامش و وقتتون پربرکت...

یاعلی...
 
امام باقر علیه السلام: مَنْ تَوَکَّلَ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ لَا یُغْلَبُ‏ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَا یُهْزَم‏
 
هر کسى که توکّل بر خدا کند مغلوب نمى ‏شود و کسى که به (دامن لطف) خداوند چنگ بزند شکست نمى ‏خورد
روضه الواعظین ج 2 ، ص 425
چند وقته که حالم اصلا خوب نیست. این روزا حوصله هیچی رو ندارم
 خسته‌ام از این شرایط مسخره که توش گیر کردم
حس و حال درس و دانشگاه رو که اصلا ندارم و بیشتر کلاسام رو نمیرم
فعلا فقط دارم ورزشمو ادامه میدم و البته به خاطر شرایط بد زندگی خوابگاهی خیلی اذیت میشم،میخواستم بهمن برم مسابقه اما دیدم با این اوضاع زندگی فعلا بیخیال مسابقه باشم سنگین‌ترم 
 
اصلا حواسم به حرف هایش نبود
نه اینکه دوستش نداشته باشم ! 
فقط حوصله ی حرف زدن نداشتم ...
یادمان باشد همه ی آدم ها حق دارند یک وقت هایی خسته باشند ،
حق دارند گاهی حوصله نداشته باشند ،
و حق دارند بخواهند یک زمان هایی سکوت کنند و تویِ لاکِ خودشان باشند ...
آدم هایِ بی حوصله ، همان آدم هایِ سابق اند ،
فقط کمی خسته اند ،
قدری به حالِ خودشان که باشند ؛
خوب می شوند ... 
 
[نرگس_صرافیان_طوفان]
اینجا بارانی است و گربه ی توی حیاط از اینکه پاهایش خیس شده به نظر می‌رسد احساس بدی دارد :/ و بیشتر از همیشه ناتوانی انسان در درک رفتار گربه ای دارد خودش را نشان میدهد :/ 
عصر قرار بر سفر اجباری ای است به یزد :| و مرا میل سفر نیست :|چون که آنجا زمستانها خیلی سوز می آید و من یادم است که یک وقتی که زمستان از همین اجباری ها:/ رفته بودم ، نمیشد توی خیابان ایستاد :| حس میکردم حتی کلیه ها ی درون بدنم هم می‌لرزند :/کلا مرا میل سفر به یزد نیست :/ آب و هوایش به من
از صبح ساعت ۸ با حبیب بودم رفتیم دولت آباد میخواستم دانشگاه ثبت نام کنه برای لیسانس بهش گفتند برای مهارت لیسانس داشته باشی بهتر هست بجز اون هم رفتیم برای تمدید دفترچه بیمه مون از طرف شرکت مون گفت لیست تون رد نشده الان حسابدار شرکت میگه نه باید بری شعبه ۵ تا تمدید بشه!!!!! بعدش رفتیم سپاهان شهر دانشگاه من حبیب با مسئول حرف زد که ببین میذارند من برم اون ۳۰ واحد درس رو پاس کنم گفت نه باید کنکور بده!!!! خودم موندم چرا از صبح تا حالا روی موتور نشستم و د
زنی که از صبح تا شب در خانه تنها بوده و بیشتر وقت خود را در آشپزخانه گذرانده است، حوصله اش از تنهایی سر می رود و نیاز بیشتر به روابط و مصاحبت دارد. لذا وقتی شوهرش شب به خانه می آید و یک راست پای تلویزیون می نشیند، زن شروع می کند به صحبت (یا از نظر شوهر "وراجی") کردن از شهین خانوم زن همسایه و دیگر وقایع... اما این مطالب گاه از از نظر شوهر پیش پا افتاده می آید و او حوصله شنیدنش را ندارد. چرا؟ عموما بدین علت که شوهر در طول روز بیش از حد با مزدم سر و کله زد
سلام
دیروز قکر میکردم چقدر موضوع دارم که دربارشون بنویسم.
اصلا مدتهای مدیدی هست که وعده میدم به خودم یا حتی اینجا مینویسم که درباره ی فلان موضوع خواهم نوشت اما....
اما هیچی...
حتی دیروز داشتم متن مورد نظرم رو توی ذهنم مرتب و ویرایش میکردم اما...
یهو توی همون دستم select all  کردم و  دکمه ی  delete  رو زدم و تمام...
بعد فکر کردم، خب چرا؟؟؟
چرا نمینویسی؟
اول گفتم حوصله ندارم!
بعد گفتم مخاطب ندارم!
بعدش گفتم بهانه و انگیزه ندارم!
و فکر کردم که در گذشته هم همه
*صلى الله علیه و آله : مَنِ اتَّقى اللّه َ أهابَ اللّه ُ مِنهُ کُلَّ شَیءٍ ، و مَن لَم یَتّقِ اللّه َ أهابَهُ اللّه ُ مِن کُلِّ شَیءٍ . [1]
*الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَن خافَ اللّه َ آمَنَهُ اللّه ُ سُبحانَهُ مِن کُلِّ شَیءٍ ، مَن خافَ النّاسَ أخافَهُ اللّه ُ سُبحانَهُ مِن کُلِّ شَیءٍ . [2]
*الإمامُ الحسنُ علیه السلام : مَن عَبدَ اللّه َ عَبّدَ اللّه ُ لَهُ کُلَّ شَیءٍ . [3]
ادامه مطلب
امام باقر علیه السلام:
لَا تَتَهَاوَنْ بِصَلَاتِکَ فَإِنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه وآله قَالَ عِنْدَ مَوْتِهِ لَیْسَ مِنِّی مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِه‏...
نماز خود را سبک نشمار، همانا پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله هنگام رحلتش فرمود: کسی که نماز را سبک بشمارد از من نیست.
 
                                     
 
 کلام گهربار علی علیه السلام 
 
​​​​​وَ قَالَ ( علیه السلام ) :
لَا شَرَفَ أَعْلَی مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَی وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ وَ لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَا کَنْزَ أَغْنَی مِنَ الْقَنَاعَةِ وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَی بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَی بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ وَ الرَّغ
با حال خیلی بدی که اثرات مصرف داروهام بود یکماه رو سر کردم بدون انگیزه بدون تلاش بدون برنامه ولی بعد از مصرف نکردن حس خوبی دارم و دوباره برگشتم به زندگی خداروشکر این آخرین دوره بود حالا می تونم راحت زندگی کنم.
حال و حوصله ها همه گرفته و ناامید و نگران خداروشکر که کنکور دارم و حداقل اونقدر حال و هوام درگیر این مسائل نیست.
این هفته قشنگ ترین هوا رو داشتم همش برف و بارون ولی نزدیک یک ماهی میشه که از خونه بیرون نرفتم برای گردش فقط آزمون میرم دوهفت
امروز یه دوستی خونه مون اومده بود  که بحث کردن باهاش باعث می‌شد اولش بخندم آخرش از خنده زیاد گریم بگیره. یه تیکه از حرفاش برام جالب بود، گفت از فصلا خسته شده، از اینکه این همه بهار وتابستون و زمستون اومد ورفت
دیگه حوصلش سر رفته.بعد که بیشتر باهاش حرف زدم دیدم این ویژگی مشترک همه مون هست که هر روز بچگی انگار به اندازه یه هفته تو بزرگ سالی مون دیر می گذره:) یکی از اقوام خانوادگی مونم تو سن 38 دوباره حامله شد. همش دارم با خودم میگم عجب حوصله ای داره
خیلی وقته عاشقانه کمتر می‌نویسم. بنا به دلایل مختلفی که یکشون تصورات خودم از سلیقه خواننده هاست. آره میدونم که اشتباه هست داشتن همچین تصوری، اما خب نمیشه نداشت. درسته یک نویسنده باید روش خودش رو داشته باشه، برای خودش و از وجودش بنویسه تا خواننده رو جذب کنه، باز هم نمیشه حس مسئولیتی در برابر خستگی کسی که تو رو میخونه نادیده گرفت. گاهی یکی از دوستان خوبم مهدیه، میگه مثل قدیما بنویس. با دلت بنویس و از عاشقانه‌های زندگی بگو. که من میترسم کسی حوص
«٢٠»فَإِنْ‌ حَاجُّوکَ‌ فَقُلْ‌ أَسْلَمْتُ‌ وَجْهِیَ‌ لِلّهِ‌ وَ مَنِ‌ اتَّبَعَنِ‌ وَ قُلْ‌ لِلَّذِینَ‌ أُوتُوا الْکِتابَ‌ وَ الْأُمِّیِّینَ‌ أَ أَسْلَمْتُمْ‌ فَإِنْ‌ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ‌ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ‌ الْبَلاغُ‌ وَ اللّهُ‌ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ ( ازاین‌رو)پس اگر با تو به گفتگو و ستیز و محاجّه برخاستند،(با آنها مجادله مکن و)بگو:من و پیروانم روى به خدا تسلیم کرده‌ایم.و به اهل کتاب(یهود و ن
زمین سبز میشود
باران طراوت میبارد و خاکستر غم و یاس بر شیشه دل را می شوید.
بهار آمد،
دیگر لازم نیست دل به سرما بسپاریم.... هزاران تبریک.
 
+ حدودا ۱۰ روز دیر زدم این پست رو چون اصلا حوصله پست نوشتن نداشتم.
تو این شرایط حوصله ی هیچیمون نیست... امیدوارم شرایط بهتر بشه هرچند بعید میدونم.
 
 
++ نهم فروردین زادروز یکی از قدیمی ترین ، بهترین و آدم حسابی ترین دوستای بیانیمه . تبریک میگم
از صمیم قلب آرزوی بهترینارو دارم برات .
 
 
در این روز هایی که از این به اصطلاح«قرنطینه» گذشت پر حوصلگی و صبوری عجیبی را در خودم پیدا کردم.
مثلا همین دیروز فهمیدم که میتوانم ساعت ها به قل قل قلیان گلپری گوش بسپارم و تمام بینی ام را پر کنم از بوی تنباکوی برازجانی،،بی آنکه
حوصله ام سر برود.
یا مثلا شب هایی که قطره های باران میخورند به روی باهار نارنج های درخت نارنج ته حیاط،،میتوانم پیشانی ام را بچسبانم روی پنجره ی سرد اتاق خاله ملی و آنقدر نگه دارم که سینوس هایم منجمد شوند و باز هم حوصله
سلام
بار ها خواسته ام وبلاگ عزیزم را حذف کنم... 
کودکی من، نوجوانی من، حوصله ی بسیار عجیبی داشت... 
اکنون در بیستمین سال زندگی ام به سر میبرم و یک سال است هیچ شعری از من نجوشیده است...
راحت باشم، بسیار ترسیده ام، زمانی شعر و نقاشی پیشه ام بود و اکنون کور شدن هر دورا به چشمم میبینم...
هرچند اکنون هنر آغوش های تازه اش را برایم گشوده و تئاتر و موسیقی را دنبال میکنم، باز هم احساس میکنم حوصله ی کودکی ام را در اینها باز نیافته ام...
با تمام وجودم ترسیده ام.
خیلی وقتا دوست داری تنها باشی و با هیچ آدمی در ارتباط نباشی 
حوصله هیچکسیو نداری حتی حوصله خودت 
دوست داری یه گوشه بشینی و منتظر گذشت زمان باشی 
دوست داری این روزا بگذره 
روزهای که از خیلیا رنجیدی 
روزایی که غمهات از دیگران بود 
روزایی که خیلیا دوست داشتن تو کله پا بشی ولی تو لبخند زدی و گفتی خوبم .بقیه غمهاتو ندیدن 
با سیلی صورتتو سرخ نگه داشتی 
اینجا را انتخاب کردم برای نوشتن .برای روزهای که می گذرن و من دوست دلرم ثب کنم 
شاید نوشتن بهانه ا
هوالرئوف الرحیم
با رضا سر خونه مامانش بحث کردم.
مارو می گذاره می رههههههههه که می ره.
منم حرفی برای گفتن ندارم. حوصله شنیدن بدبختی هاشون رو هم ندارم. مخصوصا که دلیلش رو رفتار خودشون می دونم و نمی تونم بگم و قصد هم کردم تو خونه شون فقط شنونده باشم. چون برای کوچکترین جمله م پرونده سازی میشه و ماجرا دارم.
خلاصههه
جمله ی" زنگ می زنی کجام" دیشبش حسابی عصبانیم کرد. چون اعتقاد خودم بر این بود که هرگز چنین کاری رو نکنم و نمی کنم. ولی اتهامی که بهم زد رو نت
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یاصاحب الزمان ارواحنافداه♥️
یاصاحب الزمان عادت کرده ایم به نبودنت،به شکستن دلت...!!!
عادت کرده ایم که هرروز از شیطان پیروی کنیم و از شما غافل باشیم!!!
عین بچه های کوچک نمیفهمیم که اگر میدانستیم الان شما در کنار ما بودین..!!!
نه حوصله صبح زنده داری داریم و نه حوصله درد و دل باشما!!!
یادمان رفته کی هستیم،ازکجاآمده ایم،درکجاییم و به کجا میرویم...
یادمون رفته شما کی هستین!!!
یادمون رفته داریم چیکارمیکنیم،بندگب شیطا
1
عنه علیه السلام :مِن أفضَلِ النُّصحِ الإِشارَةُ بِالصُّلحِ . امام على علیه السلام : از برترین خیرخواهى ها ، راهنمایى به صلح و سازش است
2
عنه علیه السلام :کَمالُ الحَزمِ اسْتِصْلاحُ الأضْدادِ و مدُاجاةُ الأعْداءِ . امام على علیه السلام : صلح جویى با مخالفان و مدارا با دشمنان، کمال دور اندیشى است .
3
عنه علیه السلام :السِّلْمُ ثمرة الحلمِ . امام على علیه السلام : صلح و آشتى، میوه بردبارى است .
4
عنه علیه السلام :الحِلْمُ حِلیةُ العِلمِ ، و عِلَّة
جدا شمایی که متاهل هستی چجور بیس چاری وجود همسرت رو تحمل میکنی؟
عاخه فکر کن وقتایی که ازش دلخوری کمِ کم باس چهار پنج ساعت تنها باشی تا باخودت حلش کنی،اونوقت هی چشمت به چشمش می افته‍♀️
یا اصلا اون وقتایی که حوصله عالم و ادم که پیشکش حتی حوصله خودت رو هم نداری،چطور وجودش کنارت تحمل میکنی؟
اصلا اون وقتای تنهایی دلچسبت چی؟مفتی اونا رو هم از دست میدی :|
خلاصه که از این زاویه تاهل خیلی سخته،همین زاویه ایی که انگار یکی با چسب دوقلو میچسبونن بهت :|
پ
لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ‏(النمل : 46) چرا از خدا آمرزش نمی‌خواهید؛ شاید که رحمتتان کند؟!
 
شیخ صدوق (ره) از امام صادق (ع) روایت کرده است:
هر کس هنگام خوابیدن، صد بار استغفار کند؛ شب را می‌گذراند در حالی که همه‌ی گناهانش مانند برگ درخت ریخته است و صبح در حالی برمی‌خیزد که گناهی بر او نیست. 
 
[متن عربی و سند: أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عِیسَى بْنِ هِ
 

 کلام گهربار علی علیه السلام 
 
 
​​​​​وَ قَالَ ( علیه السلام ) :
لَا شَرَفَ أَعْلَی مِنَ الْإِسْلَامِ وَ لَا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَی وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ وَ لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَا کَنْزَ أَغْنَی مِنَ الْقَنَاعَةِ وَ لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَی بِالْقُوتِ وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَی بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ وَ تَبَوَّأَ خَفْضَ الدَّعَةِ وَ الرّ
بابا میگه : گُر اینترنتین باغلیب لَه گور نه طز یاتلار 
من اصلا به هیچ ورم نیس که نت بستن چون خودم واسه همچین روز های آماده کردم . حتی واسه خیلی بدتر از این مثلا اون دی ماه لعنتی که قرار  سر برسه . هر چی که فک میکنم عقلم جای بند نمیده یه سری آدم بدون هویت دارن واسمون تصمیم میگرین . دیدی یه وقتی یه سری آدم ها هستن یه دفعی تصمیم میگیرن یه حرکت فوق انقلابی بزنن بدون هیچ بررسی . بعدش فقط گند میزنن . من نه  چپی هستم و نه راستی . من فقط چند سالی هستش که حوصل
موهام پر از گره بود، حوصله ام نشد شونه‌ش کنم زدم بیست سانتشو کوتاه کردم.حالا دیگه گره ایم وجود نداره.به همین راحتی :)))
تا سر شونه هام هست الان.
به هرحال میشه گفت از تاثیرات قرنطینه هم بود.
اخرین بار دو ماه پیش بود ده سانتشو کوتاه کردم که اونم باز به خاطر این بود که نخوام شونه‌ش کنم!
از بچگی با شونه کردن مشکل داشتم.بهم میگفتن برو شونش کن میگفتم مگه میخوایم بریم عروسی؟ یعنی فقط واسه عروسی رفتن، شونه کردن برام تعریف شده بود.
 
نمی دونم چی میشه که گاهی دلم نمی خواد توی این وبلاگ بنویسم و مدتها بی خیالش میشم ... ولی بعد یه موقعی هم هوس می کنم بیام اینجا بنویسم ... 
مشغله های زندگیم خیلی زیاد شده ... خیلی خسته میشم ... توانم کم شده ... دیگه انگار حوصله و توان روحی هم ندارم برای خیلی از مسائل ... 
چند روزه که اصلا توی یه حال عجیبی هستم ... از روز اخر خرداد ریختم به هم ... هی سعی می کنم بی خیال باشم و غرق بشم توی همین روزمره های زندگی ... ولی گاهی به خودم میام میبینم یه اندوه عمیق و عجیبی
بذار از این دو روزی که گذشت بنویسم. دیروز با فاطمه بعد از مدتها رفتیم بیرون طبق معمولا به اندازه ی چند ماه با هم حرف داشتیم. تا ده طول کشید کارمون. خیلی حال و هوام عوض شد قبل از رفتن اصلا حوصله ام نمیومد اما خوش گذشت بهم. دیروز هیچکاری نکردم. نمیدونم یه همچین روزایی که قراره برم بیرون با این که زمان دارم چرا هیچکار نمیکنم همش فکرم درگیره بیرون رفتنه. بگذریم. پریروز ولی به همه کارام رسیدم ولی امروز همچنان هنوز شروع نکردمو تازه میخوام بشینم پاش. ب
سه روز هست ندیدمش و دیگر مثل قبل دیوانه نشده ام یا نرفته ام داخل پی ویش و بگویم دلم برات تنگ شده بعد اون هم با خونسردی تمام بنویسد ای بابا...وقتی فقط مینوشت ای بابا اعصابم خورد میشد انگار تمام غرورم را له میکرد بعد با خودم فکر میکردم مگر میشود اون آدمی که وقتی بهش گفتم اصن دیگه نه من نه تو زد زیر گریه حال نبود من برایش اینقدر راحت باشد پس تکلیف این عشق چی میشه این وسط؟ نمیخواهم این پست را به موضوع عشق ربط دهم یه پست منحصرا برای عشق مینویسم. داشتم
مازِرون نِخاره، تَن زَنده زِلهمهمون وَر نَینه عیدی، نَکون گِله
عاقل‌، نِخار جه نِدارنه تِوقّع 
مازِرون شرمنده، نارْنه حوصله 
ترجمه فارسیمازندران مریض است، بدنش درد دارد عید امسال پذیرای مهمان نیست، پس گلایه نکنیدانسان عاقل از شخص مریض توقع پذیرایی ندارد مازندران شرمنده مردم است، چون حال و حوصله ندارد دوستعلی علیخانی / اسفند نود و هشت
ازون جایی که من خیلی آدم با حوصله ای هستم :/ و عاشق سریال مریال:// یه انیمه ی ۳۶۶ قسمتی رو میخوام ببینم:/ ولی خب درست در همین لحظه که این رو نوشتم یادم اومد که بهم گفته بود ساوت پارک رو ببینم و من چون اصن حوصله ی چیزای طولانی رو نداشتم ندیدم :/ و الان نمیتونم با خیال راحت برم بِلیچ ببینم :// و اصن من هر کاری میکنم حتما باید یه چیزی توش باشه ://این مازوخیستی از کجا نشأت میگیره?:// به طور کلی ا هر چی باعث میشه آدم حسای مسخره پیدا کنه متنفرم :/ ا آهنگ چِلْسی م
از وقتی که از خواب بیدار شدم یک بند در مغزم با خودم حرف زدم ، هر وقت این حالت را پیدا میکنم ، یک نفر درون من می‌گوید : اوف نه توروخدا دوباره شروع نکن ، حوصله نق زدناتُ ندارم:/ شاید من کودک درون ندارم ، به جایش یک بالغ درون دارم که خیلی کلافه و خسته شده.و کودکم بیرون است:// من نق هایم را به جان خودم میزنم .حرص هایم را سر خودم خالی میکنم. مثلاً همین الان اینقدر وراجی کسی درون مغزم زیاد است که صداهای اطراف شبیه صدای ناخن کشیدن روی شیشه است و من باید با
نمیدونم چرا قبل از اینکه تعطیل شیم همه ی فیلما و کتابا میگن بیا منو ببین و بخون ولی وقتی تعطیل میشی همه میرن کنار...:/

عاخه این چ وضعشه؟!
چرا مسئولین رسیدگی نمیکنن؟!

پ ن:می خوام رمان بخونم...شاد باشه آخرش هم غمگین تموم نشه...
لطفا پیشنهاد کنین^...^

#حوصله های سر رفته:/
#فیلم_کتاب_نقاشی_خواب...:/

روز و شبتون سرشار از آرامش و وقتتون پربرکت...


یاعلی...
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) :
«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ البَاءَهَ
فَلْیَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ،
وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ.»
«ای جوان‌ها، اگر می توانید حتما ازدواج کنید، اگر نمی‌توانید روزه بگیرید که روزه غریزه جنسی را کنترل می‌کند»
وسائل الشیعه، حر عاملی، موسسه آل البیت، بیروت، ج 10، ص 410.
مشاهده مطالب بیشتر در سایت
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) :
«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ، مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ البَاءَهَ
فَلْیَتَزَوَّجْ، فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ،
وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ، فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ.»
«ای جوان‌ها، اگر می توانید حتما ازدواج کنید، اگر نمی‌توانید روزه بگیرید که روزه غریزه جنسی را کنترل می‌کند»
وسائل الشیعه، حر عاملی، موسسه آل البیت، بیروت، ج 10، ص 410.
مشاهده مطالب بیشتر در سایت
اصلا حوصله ی خودمم ندارم و دوست دارم آزمون فردا کنسل شه !!!!
ایشالله بشه !!!!
میشه خدا یعنی ؟!!!
دوست دارم فردا رو تا لنگ ظهر بخوابم...!
+ از اینکه به 17 تکه ی نا مساوی به دست مامان تبدیل بشم جرئت نمی کنم آزمون فردا رو جیم بزنم:/ ولی خداییش فردا حوصله آزمون نیست.اونم بعد یه هفته قطعی اینترنت که دسترسی من رو به خیلی از منابعم قطع کرد :/  تازه همین دیروز فهمیدم که اگه آدرس سایت های ایرانی رو بزنی باز میشن ! فکر میکردم همه قطعن !
یادم باشه آدرس ها رو بوکمارک
سلام به دوستان خانواده برتر
وقت تون بخیر. شما روزها برنامه تون چیه تا شب؟، چرا من انقدر بی انگیزه و بی حس شدم؟، شما با چی انرژی میگیرین، با چی آرامش پیدا میکنید، چرا من اصلا حوصله رفت و آمد و خاله بازی! ندارم.
اصلا دوست ندارم خونه کسی برم یا کسی بیاد خونم که حداقل تنوعی بشه. مهمونی ... تولدی ... . اینم بگم که متاهلم و همسرم تحت تاثیر من مجبوره که رفت و آمد نکنه. با وجود اینکه خیلی اهل رفت و آمده. میدونید یه جورایی استرس جمع دارم. یا حوصله ندارم‌. از خ
نوازش
نوازش یعنی نگاه و
سلام پر از صمیمیت به شما، تلفن یکی از دوستان که فقط صدایتان رابشنود ،
جمله کوتاه معلم زیر نمره خوب ورقه امتحان شما.نوازش یعنی وارد شدن به آگاهی فرد دیگر. نوازش چیزی است که "کودک" ما احساس میکند.
شخصیت إنسان از سه ساخت تشکیل شده به شرح زیر:
۱) مَنِ کودک: منِ احساسات، هیجانات و عواطف ماست. ۲) مَنِ بالغ: منِ خردمند و عاقل که وظیفه تحلیل سود و زیان را دارد. ۳) مَنِ والد: منِ ارزش های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، خانوادگی و سنتی م
توی خونه تر و تمیز و مرتبم بوی قیمه پیچیده ، از اون قیمه های خانوم پز که وقتی او از در میاد تو بگه چه خبرته بوی غذات تا توی حیاط میومد ...این روزا باید استراحت کنم اما منو استراحت ؟ چند روز قبل رو خوابیده بودم منتها دیدم امروز دیگه نمیتونم این کثیفی و به هم ریختگی رو تحمل کنم . کارهام رو انجام دادم و الان حالم بهتره از این تمیزی و نظم و ترتیب . او یمان با دوستش رفته پارک آبی ، قبل رفتن زنگ زد که حوصله ت سرنرفته تنهایی ؟ گفتم نه ، تا هر وقت هم خواستی ب
 
به بدترین حال ممکن حالم گرفته شده ':(
از یه طرف غروب 
از یه طرف اربعین 
از یه طرف حال و هوای پاییز
از یه طرف آسمان ابری 
و 
از همه مهتر حال خودم :(
تو حیاط رو پله ها نشسته بودم یه آن یاد بچگی هام افتاد یاد بازی های کودکانه و از همه 
بازی های کودکانه یاد بازی این دختر اینجا نشسته گریه میکنه افتادم و تمام دنیا انگار 
رو سرم آوار شد .
یاد مادرم و داییم افتادم و یاد آرزوهای مادرم ...
یاد بچگی هام خوشی هام  یاد حرفای دلنشین مادرم یاد خنده های دایی و مادر
امروز دلم بی‌هوا، هوای مامان ملک را کرد. دلم می‌خواد همین الان از اون اتاق با اون سبک ادا کردن کشدارش صدام بزنه: آقا پژمان، بیا این قرمزا دارن بازی می‌کنن و من بفهمم حوصله‌اش سر رفته و دلش می‌خواد برم پیشش بشینم و باهاش حرف بزنم. اون وقتا گاهی شاکی می‌شدم. کار و زندگی داشتم و این صدا کردن‌های پیاپی تمرکزی را که هیچ وقت نداشته‌ام بیشتر به هم می‌ریخت. منظورش هم از قرمزا دارن بازی می‌کنن این بود که تلویزیون داره فوتبال نشون می‌ده، بیا دیگه.
  فقط اختیار یار
امام حسن علیه السلاممَنِ اتَّکَلَ
عَلى حُسنِ الاِختیارِ مِنَ اللّهِ لَهُ لَم یَتَمَنَّ أنَّهُ فی غَیرِ الحالِ
الَّتِی اخْتارَهَا اللّهُ؛ هر کس به حُسن اختیار خدا براى او اعتماد کند، آرزو
نمی‌کند که در حالتى جز آنچه خدا برایش اختیار کرده است، باشد *تحف العقول
،ص169

 
مکانهای زیادی برای دیدن پارچه های پرده ای وجود دارند که میتوان از آنها خریداری کرد ولی معمولا فروشنده ها حوصله ندارند که کل پارچه ها را به مشتریان نشان دهند پس بهتر است به یک فروشگاه آنلاین اینترنتی مراجعه کنید و همه نمونه ها را با حوصله مشاهده فرمایید،پارچه های پرده ای روز و مدرن مثل حریرهای زیبا ،مخمل های رنگارنگ و ساتن های طرحدار و ...بیش از چند صد نوع پارچه پرده ای در بازار موجود میباشدکه هر فروشگاهی نمیتواند همه را داشته باشد و از طرفی ب
حالم اصلا خوب نیست..قلبم درد میکنه... دارم خفه میشم.. دارم آدم بدی میشم.. من اهل تیکه انداختن نبودم...آخه چیکار کردید با من لعنتیا چرا نذاشتید دنیای کوچیک خودمو داشته باشم! چرا درست لحظه ای که به درست شدن فکر میکنم،به خودم میام و میبینم همه چی خراب شده چرا انقدر همه چی مزخرفه..حتی حوصله آدم ها رو هم ندارم..من هیچوقت انقدر خنثی نبودم..اما این روزا حتی حوصله صدای زنگ تلفنمو هم ندارم..همش سایلنت..همش رد تماس..تولد زهرا هم کوفتم شد..چون همش داشتم به خودم
دست بردار . . .
نمی دونی واسه زخمای کهنه 
یه وقتایی چه قدر سرپوش خوبه
× چرا آدم وقتی توی حماقتشه نمی فهمه چه قدر احمقه ؟
× نتیجه چی هستیم؟ باز خوبه که آدمیزاد موجود عجیبیه. شاید شبیه یه سوسک سرسخت که به این راحتیا نمی میره!
البته شایدم شبیه زنبور یا یه لیسه ! یا هر جونور دیگه ای که سخت می میره با اینکه بهش نمیاد
× فقط خودم می تونه زخمامو التیام ببخشه. اینکه همه زندگی من حماقت هام نبوده ...! 
× جالب تریش می دونید کجاست؟ اینکه ما اینقدر میخوایم خارجی و
به حدی حوصله ی هیچ کسی و هیچ کاری رو ندارم که کار گروهی رو که استاد گفته با یکی از هم کلاسی هام انجام بدم و هم کلاسیم گفته بود که امشب بنویسیمش ، پیچوندم و الان اومدم توی حیاط خوابگاه قدم می زنم. :)) به هم کلاسیم هم پیام دادم که امشب حوصله ی نوشتن رو ندارم. :)
هوا یه کم سرده ولی با خودم فکر کردم ارزشش رو داره که ماه رو ببینم و یه کم توی هوای آزاد قدم بزنم.ولی ماه معلوم نیست کجاست!پس ماه کجاست؟؟؟؟؟؟؟چرا توی آسمون نیست؟فقط آسمون شب و چند تایی ستاره ه
این روزها عجیب حوصله ام سررفته و نمیدونم چیکارکنمتموم کتاب هایی رو که جدیدا خریده بودم رو خوندم و تمومشون کردم
از فیدیبو کتاب ملت عشق رو خریدم اما حوصلم نمیگیره سرگوشی بخونمش 
تازه ب اشتباهم پی بردم که چرا کتابشو نخریدم و پی دی افشو خریدم:-|
امشب شدیدا حوصله ام سررفته و نمیدونم چیکارکنم
یکم پیش خانوادم نشستم دیدم هیچی به هیچی...
اومدم سرکامپیوتر،یکم وب گردی کردم هیچی نداشت و حوصله اینستارو هم نداشتم 
و تلگرامم که سکوت و کور...گفتم بشینم یکم س
امروز دلم بی‌هوا، هوای مامان ملک را کرد. دلم می‌خواد همین الان از اون اتاق با اون سبک ادا کردن کشدارش صدام بزنه: آقا پژمان، بیا این قرمزا دارن بازی می‌کنن و من بفهمم حوصله‌اش سر رفته و دلش می‌خواد برم پیشش بشینم و باهاش حرف بزنم. اون وقتا گاهی شاکی می‌شدم. کار و زندگی داشتم و این صدا کردن‌های پیاپی تمرکزی را که هیچ وقت نداشته‌ام بیشتر به هم می‌ریخت. منظورش هم از قرمزا دارن بازی می‌کنن این بود که تلویزیون داره فوتبال نشون می‌ده، بیا دیگه.
نمی‎دونم چرا تمام پست‎هایی که قبلا گذاشتم و نیم‌فاصله‌هاشون درست بوده؛ به هم متصل شده‌ن! بنده حوصله ندارم برم درستشون کنم به هر روی.
مدت مدیدیه که آثاری ازم دیده نشده در این جا. واقعیت امر اینه که یا کار دارم؛ یا اگه کار دستم نیست بی‌حوصله و خسته و شل و ولم! تو این فاصله دوتا دندون عقل هم جراحی کردم و جراحی دوتای دیگه مونده! خلاصه اخبار همین بود، و این که تازه شروع کردم برای ارشد درس بخونم. فقط برام دعا کنید که دانشگاهی که می‌خوام، پرونده‌
امروز رفتیم خونه خواهری ! خواهرم تقریبا۱۷سال از من بزرگتره معلومه که
دنیای منو و اون کاملا متفاوت باشه !الان از خونه شون برگشتم در واقع باید
بگم زیاد بهم خوش نگذشت بیشتر دیدنش منو یاد این میندازه که آدم میتونه تو
روزمرگی گیر کنه بزرگ کردن سه تا بچه ی قدم و نیم قد خیلی حوصله و اعصاب
میخواد .راستش تا الان فک میکردم خیلی آدم با حوصله و تقریبا خوش اخلاقیم
ولی دیدم نه منم یه روزایی پکر میشم و اونم جا هایی رقم میخوره! این دومین
بار بود که سر یه نفر
سامانه بیان یا همین بلاگ دات آی آر خودمان سامانه ی خوبی است و مثل خیلی از بلاگر های داخلی که درجا زده اند و دلخوش به کاربران زیادشان کرده اند نیست. هنوز دلم می خواهد بیشتر وبلاگ بنویسم دغدغه هایم را بدون ترس از تمسخر بنویسم . 
سیاسی نوشتن هم انگیزه می خواهد هم حوصله من هم فعلا حوصله ندارم . دوست دارم به ادامه تحصیل فکر کنم دوست دارم زبانم را بهبود ببخشم دوست ندارم درجا بزنم . اما انگار تاهل و اشتغال و پدر بودن آن قدر بیست و چهار ساعته هستند که نم
از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوستناراضی‌ام، اما گله‌ای از تو ندارم
در سینه‌ام آویخته دستی قفسی راتا حبس نفس‌های خودم را بشمارم
از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس ‌از توحتی ننشسته‌ست غباری به مزارم
ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌ روزروزی که تو را نیز به دریا بسپارم
کلیک کنید
2
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
"فصل اول"
به نام پرودگاری که خالق زیبایی هاست
این رمان برگرفته از تخیلات من نا نویسنده است وهر گونه تشابه اسمی
کاملا تصادفی میباشد.
نگاهی به انبوه کتابهای کنار دستش انداخت، ریاضی ، فیزیک، جبر
هندسه ،پری نازبا خود اندیشید، خدایا چرا این هندسه ی کوفتی توی سر
من نمی ره؟!.روی اولین پله ی ایوان نشست و پاهای برهنه اش را برروی
دومین پله ی داغ و تب دار گذاشت . بی حوصله موبایلش را برادشت و
نگاهی به صفحه ی شکسته شده . دک
 
أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِسلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِسلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِسلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاک قبر او قرار داد
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِسلام بر آن کسى که (محلِ) اجابت دعا در زیر بارگاه اوست
أ
 
أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِسلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِسلام بر آن کسى که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشّـِفآءَ فی تُرْبَتِهِسلام بر آن کسى که خداوند شفا را در خاک قبر او قرار داد
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِسلام بر آن کسى که (محلِ) اجابت دعا در زیر بارگاه اوست
أ
یکی دو هفته ی پیش رو تقریبا میشه گفت، افسرده بودم... گیج و بی حوصله، خسته و حساس... خلاصه اوضاع خوبی نبود، تا تقریبا جمعه که بهتر شدم. ارکیده رنگی‌ رو دوباره پیدا کردم.
از شنبه، ورزش های بارداری و مراقبت هایی که هی پشت گوش مینداختم رو شروع کردم. با کوچولوم حرف زدم، و چقدر برای روحیه خودم خوب بود :)
تصمیم گرفتم با وجود تموم سختیش این ترم رو مرخصی نگیرم و خب این یعنی باید تو این یک ماه باقی مونده، پروپزال رو بنویسم تا ان شالله اوایل ترم آینده تصویب ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها